این مرد کشاورز، یک زن است
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۴۶۶۴۲
به گزارش همشهری آنلاین، شاید شرایط سخت و طاقتفرسای زندگی در روستا بود و شاید هم اشتباهات نادرست خانوادهاش که از او یک مرد ساخت. آنقدر غرق رسیدگی به مادر مریض و پدر کهنسالش شد که یادش رفت خودش هم حق زندگی دارد. به همین خاطر حالا که ۷۸ بهار از عمرش میگذرد، نه همسری دارد و نه وارثی.
اینجا صحبت از یک مرد نیست، حرف از «تامان گل الهی» است که به درخواست پدرش که هیچ اولاد پسری نداشت، سالها مثل مردان زندگی کرد، لباس آنها را به تن کرد و به دلیل رفتن در محیطهای مردانه خوی و خصلت مردانه گرفت، طوری که حالا در هیچ جمع زنانهای جا ندارد و روزهای کهنسالی خود را در خانهای کوچک به دور از حرف و حدیثها در روستای یارمجه باغ همدان سپری میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای اینکه همصحبت تامانگل الهی بشوید، باید بعد از همدان ۱۵۰ کیلومتر را پشت سر بگذارید تا به روستای کوچک و زیبای یارمجه باغ برسید. به فارسی یعنی نصفه باغ! شاید اینجا بهشت کوچکی باشد که اهالیاش در صلح و صفا زندگی میکنند و سادگی، تنها افتخار بزرگ آنهاست. اینجا در واقع همان جایی است که تامان گل در یکی از خانههای کاهگلیاش زندگی میکند.
همه او را میشناسند. کافی است بگویید زنی که مثل مردها زندگی میکند، تا هزار و یک انگشت به سمت خانه این پیرزن نشانه برود. تامان گل در خانهای کوچک زندگی میکند که در بدو ورودتان به راحتی میتوانید بوی نای خاک خیس خورده حیاط و کاهگل داخل آغل را به راحتی در آن احساس کنید. اینجا ۱۵ کیلومتر از جاده اصلی فاصله دارد و خانههای خشتی روستا در منطقهای کوهستانی قرار گرفته.
وبه در چوبی را که به صدا در بیاورید مردی با کت و شلوار نخ نما و مندرس در حالی که یک کلاه نمدی به سر گذاشته، در چهارچوب در ظاهر میشود. به زبان ترکی خوشآمدی میگوید و ما را به خانهاش دعوت میکند. اینجا خانه پدری پیرزن است؛ محلی که او در آن سالها نقش پسر را برای والدینش بازی کرد و برای تمام عمرش مردانه لباس پوشید و از همه حقوق زنانهاش چشمپوشی کرد تا پدر، آرزو به دل سر به زمین نگذارد و در خانهاش به مدد تامانگل باز بماند.
لباسهای مردانه سایز بزرگ«پدرش مالک وکدخدای ده بود. پولش از پارو بالا میرفت اما وقتی که به رحمت خدا رفت، اتفاقاتی پیشآمد که فقط این خانه برایش ماند. حالا او با نوه و عروس یکی از خواهرهایش زندگی میکند.» این حرفها را مشهدی محمد برایمان میگوید، همسایه تامان گل. او این زن را از کودکی به خاطر دارد. خودش زیاد اهل حرف زدن نیست و از پرسش و پاسخهای زیاد به تنگ میآید، به همین خاطر مشهدی محمد از پیرزن برایمان میگوید: «پدرش از او خواست مثل مردها بشود. هفت تا خواهر بودند و یک برادر. برادرش عمرش به یک بهار نرسید که به رحمت خدا رفت.
تامان گل الهی زنی است که در روستای یارمجه باغ همه او را با عنوان زن مردنما می شناسنددخترها هم یکی یکی پا گذاشتند در خانه بخت. سر آخر همین تامان گل ماند برای پدر و مادرش.» آن زمان دخترجوان ۱۵ سالش میشد که پدر از او خواست تیپهای مردانه بزند. دخترک برای اینکه دل پدر نشکند، شلوار به پا کرد و بلوزهای بزرگتر از سایزش پوشید و برای اینکه موهایش دیده نشود، آنها را کوتاه و زیر کلاهی نمدی پنهان کرد. به اینجای حرفها که میرسیم خودش آهی میکشد و به زبان ترکی غلیظی درد و دل میکند؛ «پدرم بعد از مادرم رفت. همیشه به من میگفت در خانهمان را باز نگه دار. نگذار قدم اهالی و مهمان از خانه ما بریده شود.»
خواستگاری از زنی که مرد شددر همان ماههای اول بود که خواستگاران یکی پس از دیگری پاشنه در خانه الهیها را از جا کندند؛ اما همه آنها با گرفتن جواب نه، دست رد به سینهشان میخورد؛ «بعد از یکی، دو ماه پدر تامان گل خانم از تقاضایش پشیمان میشود و از دخترش میخواهد به مشهد برود و بعد از بازگشت، لباس دخترانه بپوشد و پشت پا به بختش نزند اما این بار خود تامان گل قبول نمیکند و میخواهد که تا همیشه مثل پسرها زندگی کرده و از پدر و مادرش نگهداری کند.»
این حرفها را عروس نوه خواهری تامان گل میزند. او پنج سال است که هم اتاقی پیرزن شده و در روزهایی که شوهرش برای کسب و کار به شهر میرود، خوشحال است که تامان گل را در کنار خود دارد. آنها صبحها باغچه بیل میزنند، سبزی میکارند، آغل را نظافت میکنند، به حیوانات زبان بسته یونجه میدهند و بعد از فارغ شدن از کار روزانه، در این روزهای سرد زمستانی به زیر کرسی پناه میبرند.
«همه اهالی تامان گل را دوست دارند. با اینکه مثل مردها تیپ میزند اما محجوب است و با کسی کاری ندارد. همیشه هر وقت با پیرزن تنها میشوم خیلی از گذشتهاش میپرسم اما خجالتی است. لام تا کام حرف نمیزند. خیلی به او میگویم ازدواج کن و خودت را از تنهایی دربیاور اما هر بار میگوید: دیگر از من گذشته. ازدواج را میخواهم چه کار؟ از این شوخیها خوشش نمیآید.» عروس خانم با شیطنت خاصی این حرفها را میگوید. او خاطرات زیادی از پیرزن ندارد اما شوهرش احمد آقا، خاطره مشترکی را که با پیرزن داشته برایمان تعریف میکند.
او همه کارهای شخصی اش را به تنهایی انجام می دهد حاج آقا یا حاج خانم؟تامان گل در ۳۸-۳۷ سالگی پدرش فوت میکند و قبل از او هم مادرش را از دست میدهد. مادرش یک روز به شدت زمین میخورد و دست و پاهایش میشکند. از همان زمان به بعد زمینگیر میشود؛ یعنی چیزی حدود پنج سال تمام و در این مدت همه کارهای او را تامان گل انجام میدهد اما با همه پرستاریهای فداکارانه دختر جوان مادر عمرش به دنیا نیست و برای همیشه دخترش را تنها میگذارد.
بعد از مادرتنها دل خوشیاش به پدرش بود که او هم بعد از مدتی به رحمت خدا رفت؛ «پدر تامان گل قبل از مرگش از دختر خود میخواهد که دیگر لباس مردانه به تن نکند اما دختر با سماجت به پدرش میگوید که این کار را نمیکند و بعد از او از خانه و زندگیشان مراقبت میکند و اجازه نمیدهد که در خانهشان به روی مهمانان بسته شود.»
احمد بیژنی محب، این حرفها را میزند، نوه خواهری تامان گل. احمد کوچک بود که پدرش وقتی میبیند که تامان گل بیکس و کار شده، پسرش را به خانه او میفرستد تا تنها نماند؛ «من از همان بچگی بیشتر با تامان گل زندگی کردم تا با خانوادهام.
تامان گل خانم را در روستا همه با لباس های مردانه اش می شناسند.او با همه سختی هایی که کشیده خوشحال است که به وصیت پدرش عمل کردهیکبار وقتی او حسابی مریض شده بود، بردمش به بیمارستانی در همدان. همه پرستارها تصور میکردند که او مرد است و اجازه نمیدانند که در بخش خانمها بستریاش کنیم. خیلی ناراحت شده بودم. آنها میخندیدند و حرف مرا باور نداشتند. تا اینکه یکی از دکترها وقتی ماجرای زندگی او را از زبان من شنید، حرفم را باور کرد و او را در بخش زنان بستری کرد.»
تامان گل الهی از دار دنیا 5 گوسفند دارد که هر روز به آنها رسیدگی می کند.حالا تامان گل با نوه یکی از خواهرانش زندگی می کندالبته این تنها مشکل پیرزن نیست؛ احمدآقا شاهد است که وقتی چندبار پیرزن به بانک رفتهچون، شناسنامهاش مونث است اما ظاهر مردانهای دارد باعث تعجب کارمندان بانک شده است؛ «دوستانم چندباری به خانه ما آمدند و هر بار وقتی چشمشان به خاله میافتاد، به او میگفتند حاج آقا! تا اینکه من یکبار گفتم او خاله من است و دوستانم از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورند چرا که تصور میکردند او مرد است نه زن.»
جذبه زنانه در لباس مردانهتا زمانی که تامان گل الهی بچه بود پدرش از بازار لباسهای پسرانه برایش میخرید؛ اما وقتی که بزرگ شد خودش به تنهایی به بازار میرفت و برای خودش لباس میخرید. احمد آقا میگوید: «هیچ وقت لباس زنانه به دست نگرفته. تا زمانی که حمام در خانهمان نداشتیم، پیرزن به حمام عمومی میرفت اما جلوی در راهش نمیدادند چون میگفتند او مرد است.»
او اوایل - یعنی قبل از اینکه پدرش فوت کند- موهایش را میبافت و از گوشه کلاه به روی شانهاش میانداخت؛ اما پدرش دیگر به او اجازه این کار را نداد و به او گفت که موهایش را کوتاه کند. حالا به راحتی میشود موی سفید پیرزن را از گوشههای کلاهپشمیاش دید. او دو دست لباس بیشتر ندارد که آنها هم کهنه شدهاند و دیگر به درد نمیخورند.
او تا پیش از این وضع مالی خوبی داشت اما پس از مرگ پدرش اتفاقاتی رخ داد که مالومنالش را از دست داد. او حالا به همراه احمد آقا و عروس خانم زندگی میکند و خودش را با پنج گوسفندی که دارد سرگرم کرده. او اوایل که سر حالتر بود و پدرش هم بالای سرش بود، برای خودش برو و بیایی داشت؛ «پدرم کدخدا بود. پسران ده برای من و پدرم کار میکردند. آنقدر پدرم جدی بود که هیچ کس به خودش اجازه نمیداد که به من بگوید بالای چشمم ابروست.»
تامانگل خانم با آنکه سنوسالی ازش گذشته اما همچنان سرزنده و خوشاخلاق استبه همین خاطر حالا که سالها از مرگ پدرش میگذرد، مردان ده همچنان از او و جدیتی که در چهره و رفتارش دارد حساب میبرند و اگر ببینند بار سنگینی را بر میدارد، به سرعت به کمکش میآیند. اما تامان گل خانم به خاطر کهولت سن و بیماری کمردرد دیگر کمتر در روستا ظاهر میشود و اگر هم داخل روستا برود، بیشتر در جمعهای مردانه مینشیند و درباره وضع و اوضاع روستا مردانه نظر میدهد و با مردان روستا همفکری میکند.
در واقع به ندرت اتفاق افتاده که او همکلام زنها بشود. حتی به قول اطرافیانش او در مجالس و مراسمها هم به جمع مردانه میرود و کاری با قسمت زنانه مجلس ندارد.» اگرچه مردانه زندگیکردن، دردسرهای زیادی برای تامانگل داشته است اما او پشیمان نیست چراکه میگوید از اینکه مثل مردها زندگیمیکند ناراحت نیست هرچند که باعث شده نتواند ازدواج کند.
کد خبر 779916 منبع: همشهری سرنخ برچسبها مردان استان همدان خبر مهم دامداری روستا کشاورزی زنان سالمندی مهارتهای زندگیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: مردان استان همدان خبر مهم دامداری روستا کشاورزی زنان سالمندی مهارت های زندگی حرف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۴۶۶۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سردار رادان: در طرح نور بهدنبال حجاب و عفاف و صیانت از دختران و خواهران خودمان هستیم/ شهادت میدهم که رئیس قوه قضائیه در حمایت از طرح حجاب و عفاف مردانه کنار ما بوده/ شهادت میدهم رئیسجمهور از ما حمایت کرده است
به گزارش جماران؛ فرمانده فراجا گفت: موضوع حفاف و حجاب را کاملا فرهنگی و اجتماعی میبینیم اصلاً امنیتی و انتظامی نمیبینیم آن کسی که این شبهه را میآورد میخواهد مردم را در برابر واژهای قرار دهد که از اساس غلط و بی خود است.
احمدرضا رادان فرمانده فراجا امروز ششم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ در حرم مطهر حضرت معصومه (س) گفت: زمانی که چشم مردم به بی حیایی عادت کند آرام آرام غیرت گرفته میشود یعنی محیط برای فرد بیننده عادی میشود.
فرمانده فراجا افزود: زمانی که محیط برای مردان و زنان با غیرت ما عادی بشود یعنی یک ارزش در جایی قرار میگیرد که بیارزشترین ارزشها از منظر دین قرآن و اسلام است و میبینیم که برخی از افراد در این موارد اظهار نظر میکنند که معمولاً آن افراد باید مروج دین و فرهنگ حجاب و عفاف باشند.
وی ادامه داد: زمانی که بیارزشی به عنوان ارزش معرفی میشود هر فردی میتواند مدافع امر بی ارزشی باشد که ارزش شده است.
رادان گفت: مگر دختران این سرزمین دشمن ما هستند هرگز!
اینها دختران ما هستند که مورد هدف هجمه دشمن قرار گرفتند.
فرمانده فراجا ادامه داد: ما فقط مشغول حفظ و صیانت از دختران میهن اسلامی خود هستیم از دخترانی که مادران آینده این مرز و بوم هستند مادران آیندهای که باید رزمنده و شجاع پرور باشند.
وی افزود: سوال پیش رو که همیشه به ما تهمت میزند این است که آیا حجاب یک مسئله امنیتی است من میگویم هرگز رسما بدانید موضوع حفاف و حجاب را کاملا فرهنگی و اجتماعی میبینیم اصلاً امنیتی و انتظامی نمیبینیم آن کسی که این شبهه را میآورد میخواهد مردم را در برابر واژهای قرار دهد که از اساس غلط و بی خود است.
فرمانده فراجا افزود: رئیس قوه قضاییه در حمایت از طرح عفاف و حجاب در کنار ما قرار گرفته است، شهادت میدهم رئیسجمهور برای برگزاریِ این مراسم از ما حمایت کرده؛ معمولا هیچ رئیسجمهوری از این کارها نمیکند چون اعتقاد دارد میبایست کاری بکند که رای داشته باشد حتی اگر رایاش ضربه به دین بزند اما رئیسجمهور ایستاده تا حیا، دین و عفت در جامعه جاری شود.
سردار رادان: اگر در طرح نور بهدنبال حجاب و عفاف و صیانت از دختران و خواهران خودمان هستیم، بر علیه اراذل، سارقان و برهم زنندگان نظم و امنیت عمومیِ جامعه هم تلاش میکنیم.